توضیحات
بخشی از کتاب:
تو چندتا سیگار در روز میکشی؟
مارک به دروغ گفت: «فقط یکی.»بعضی روزها یک سیگار میکشید، ولی اگر سیگار بیشتری به دست میآورد سه یا چهارتا میکشید.
فیلتر سیگار را مانند تبهکاران میان لبانش گذاشت.
ریکی پرسید: «آیا یک سیگار در روز مرا خواهد کشت؟»
مارک سیگار را از میان لبانش برداشت و گفت: «نه به این زودی. یکی در روز خطری ندارد، اما اگر بیشتر بکشی خطرناک است»
– مادر چند سیگار در روز میکشد؟
– چهل تا.
– هوم… پس او دچار دردسر بزرگی است.
– مادر مشکلات زیادی دارد. گمان نمیکنم اصلا نگران سیگار باشد.
– پدر چند سیگار در روز میکشد؟
– چهار یا پنج بسته. یعنی در حدود صد سیگار در روز.
ریکی با لبخند گفت: «پس به زودی میمیرد، مگر نه؟.»
– امیدوارم. او با مشروبخواری و پشت سر هم سیگار کشیدن تا چند سال دیگر میمیرد.