توضیحات
بخشی از کتاب:
غالبا رؤیاها ساختاری معین و آشکارا جهتدار دارند که معمولا نظر یا قصدی را نشان میدهند هرچند که پیبردن به «قصدِ» رؤیا به فوریت عملی نیست. بدینسان، من به این نتیجه رسیدهام که به جای پرداختن به «تداعی آزاد» که انسان را طی رشتهای از افکار به عقدهها رهنمون میکند (درحالیکه این کار از راههای دیگر نیز میسر است)، بهتر است ما به شکل و محتوای رؤیاها توجه کنیم.
این اندیشهی نو نقطهی عطفی در روند تحول روانشناسی من بود. بدین معنی که من اندک اندک پیگیری تداعی را که از متن و محتوای رؤیاها فرسنگها فاصله داشت، رها کردم. در عوض به پیامهایی که خود رؤیا تداعی میکرد توجه کردم، با این باور که رؤیا مشخصا چیزی را مینمایاند که ناخودآگاه میخواهد آن را بیان کند.