تخفیف!

زمستان بی بهار

قیمت اصلی ﷼ 6,420,000 بود.قیمت فعلی ﷼ 5,136,000 است.

(داستان های فارسی،قرن 14)

شناسه محصول: 1798 دسته:

توضیحات

بخشی از کتاب:

مادرم جیغ مىکشد، مادربزرگ دستپاچه است… بیست و هفت رمضان است. خاله رابعه هنّ و هنکنان رسیده است، ماتش برده است… مادرم جیغ مى‌زند ــ و من بى‌تابم و درجا وول مى‌خورم. بیست و هفت رمضان است، سال هزار و… بقیه‌اش را نمى‌دانم… آنها هم نمى‌دانند. مادربزرگ فقط مى‌گوید بیست و هفت رمضان ــ و همیشه هم با تعجب ــ که با این حال چرا این همه نااهل! بیست و هفت رمضان سال هزار و… روز تولد من است…

خاله رابعه رفته است ماما را صدا کند ــ درد مادرم شدت کرده است، من بیتابم، بازیم گرفته است ــ مادربزرگ بیقرار است. واى این خاله رابعه چقدر طول داد! خاله رابعه همسایه ما است… همسایه همه است. بیخود و بى‌جهت براى همه کار مىکند، براى همه فرمان مى‌برد، بى‌هیچ توقّعى، و سپاسگزار همه است ــ بیخود و بى‌جهت. خانه کسى چیزى نمى‌خورد، همیشه همه چیز خورده است، و همه چیز را همین الآن خورده… خدا زیاد کند! با این همه مقدمش در هیچ خانه‌اى گرامى نیست، هرچند همه به او کار مى‌سپارند، و او کار همه را انجام مى‌دهد، بى‌هیچ چشمداشتى… عیبش این است که همه را همسر و همبر خود مى‌داند…

خاله رابعه هنوز نیامده است، و درد مادرم شدت کرده است، و من بى‌تابم. خیال دارم به سلامت ورود کنم، و خیال دارم به سلامت از همان بدو ورود پهلوان میدان باشم ــ هیچ خوش ندارم مثل بچه‌هاى داستانى با من رفتار شود، که تا ورود مىکنم بروم توى «فریزر»، و باشم تا موقعى که نویسنده هوس مىکند خورش کدویى یا بادمجانى براى خواننده بپزد، و آن وقت مرا از فریزر درآورد و بخورد خواننده بدهد. نه، مى‌خواهم از همان اول در جریان باشم، همه چیز را ببینم و همه چیز را بدانم…

توضیحات تکمیلی

وزن 1042 گرم
ناشر:

مولف:

قطع:

شابک:

نوع جلد:

تعداد صفحات:

نوبت چاپ:

سال چاپ:

کد کتاب:

قیمت پشت جلد:

دسته بندی: