توضیحات
بخشی از کتاب:
من لاله جهانشاهی را نگاه میکنم که هنوز تنها روی مبل نشسته، پاهایش را روی هم انداخته، و عصبی تکان تکان میدهد. یک حلقه از زلفانش را مرتب وسط انگشتهایش میچرخاند و منصور فرجام را نگاه میکند. بدون مادرش و بدون فرشاد، و بدون آهنگهای راک و گلهای مایکل جکسون و لیلی و مجنون امشب غریب و گمشده به نظر میرسد… [که] یکهو برق میرود! تاریکی تمام میز را فرا میگیرد، چندتا وای از دهان زنها در میآید. بچهها، بهخصوص بچههای جزایری به گریه و شیون میافتند. موسیقی خاموش میشود…