توضیحات
بخشی از کتاب:
در هسته مرموز و اسرارآمیزِ هستى، عالم براساس قوانینى بسیار حقیقى که مانند قانون جاذبه زمین واقعى هستند به کار خود مشغول است. این قوانین در تاروپود حیات و هستى و درحالىکه هوش و ادراک اولیه عالم هستى را منعکس مىسازند مىتوانند مِکانیسم و روند عالم را به کار بیندازند. مانند حرکت گلها براى دست یافتن به نور خورشید و حرکت امواج اقیانوس که با جوش و خروش بىوقفه خود با ساحل برخورد مىکنند. آنها مدیریت حرکات زمین، تغییر فصول و نیروهاى گوناگون طبیعت را بر عهده دارند. با ترانههایى که این قوانین آشکار مىسازند، کهکشانها نیز در رقصى زیبا و هماهنگ به حرکت خود ادامه مىدهند…»
ناگهان انبوهى شاخ و برگ، صداى عجیب و غیرمعمولى را از خود بیرون دادند. آنها به شکل دایره، در میان حلقهاى از سنگهاى کوچک قرار داشتند و ناگهان دودى از آنها بلند شد و گویى خودشان آن کار را کرده باشند؛ زیرا ناگهان آتشى نمایان شد و او با چشمانى که با شیطنت شادمانهاى مىدرخشید، با حالت هیجانزدهاى گفت :«مِـرلین این کار را به من آموخت.»